پاسخ
به آقاي سفير (5)
علي مندنيپور
در پنجمين بخش از سلسله يادداشتهاي «براي ثبت در تاريخ» تلاش شده پاسخي به ابهاماتي كه در مصاحبه سال 90 سفير وقت عراق در تهران شكل گرفته، ارايه شود. در ادامه اين يادداشت آمده: «جناب سفير؛ در جواب پرسش ديگري مبني بر اينكه: «ايران از ابتدا بر بينتيجه بودن جنگ عراق تاكيد كرده بود» باز هم، بنا به عادت معهودِ سياستمداران حرفهاي از جواب مستقيم و شفّاف به پرسش خودداري و به صراحت بگويم، طفره رفتهايد! خوانندگان مصاحبهتان را به وادي عاطفه و اخلاق كشاندهايد. به عبارت ديگر «سياست» را با اخلاق نه تنها در هم آميخته كه جابهجا كردهايد! نيمنگاهي به جوابيه كوتاه شما در همين مورد، مبين اين واقعيت است: «ببينيد اگر شما برادري داشته باشيد كه بد باشد، براي شما بهتر است يا اگر برادري داشته باشيد كه بتوانيد به شكلي خّاص به روابط خود با او ادامه دهيد؟» اجازه بدهيد به پيروي از روشِ خّاص آن جناب (دستكم در اين مصاحبه) بگويم، ارتباط سوال را با جواب چگونه ميبينيد؟ كجاي جواب به پرسش ربط دارد؟ خودتان در اين باره چگونه فكر ميكنيد؟ يك برادرِ بد در مقام مقايسه با برادري كه به قول شما «بتوانيد به شكلي خّاص به روابط خود با او ادامه دهيد»؟ جواب را نه من و شما كه همه بندگان منصفِ خدا روي اين كره خاكي ميدانند. چه، هيچ كس دوست ندارد برادر بد كه جاي خود دارد، دوست بد، همسايه بد، همسفر بد، همكلاسي بد، همولايتي بد، هموطن بد و... داشته باشد. در اين ترديدي نيست، برادري را كه بتوانيم «... به شكلي خّاص به روابط خود با او ادامه دهيم» ترجيح ميدهيم! بديهي است ميان خوب و بد، زشت و زيبا و دوست و دشمن...، خوب، زيبا، دوست و... را انتخاب ميكنيم، اين طبيعي است، زيرا ذات و فطرتِ انسان چنين اقتضا ميكند. اما در اين ميان از يك نكته نبايد غافل شد و آن «اصلِ نسبي» بودن برداشتهاست. به روايت ديگر اينكه تعبير ما از زيبايي و زشتي، خوبي و بدي، دوستي و دشمني و... چيست؟با چه ديدگاهي و از دريچه كدام فرهنگ به اين واژه و مصاديقِ آن مينگريم؟ زشتي و زيبايي را از ديدِ چه كسي معنا و تفسير ميكنيم؟
چه بسا از نگاهِ منِ نوعي «ليلا خالد» دختر فلسطيني، قهرمان آزادي و مصداق بارز آزاديخواهي و استقلال است و از نگاهِ ديگران «هواپيماربا» و درنهايت «آدمكش» و «تروريست»!
با تمام اين اوضاع و احوال دوست ميداشتم «شكل خّاص» از روابط را كه مورد نظرِ شماست، شفافتر نشان ميداديد و مشخّصههاي آن را بيان ميكرديد؟ كه در اين خصوص با عنايت به ذاتِ «سياست» آن هم از نوعِ عراقياش، در اين باره باز هم به «بندبازيتان» ادامه دادهايد! در اين قسمت من هم با شما هم عقيدهام كه «... ميان برادران هميشه مسائل حاشيهاي وجود دارد كه بايد كنار زده شود.» و ايمان دارم، با حُسن نيت، رعايت اصلِ «همزيستي مسالمتآميز» و با تكيه بر اصلِ به رسميت شناخته شده «منافع و مصالح ملّي» در روابط ملتها ميتوان يكبار براي هميشه از شرّ اين «حاشيههاي آزاردهنده» راحت شد! اندكي اراده؛ همراه با لحاظ كردن حقوق ديگران، داروي شفابخش اين «مرضِ مُسري و بدخيم» است كه در روح و جسم جماعتي از «سياست مردانِ» دنيا به ويژه جهان سوّميها چونان «خوره» رخنه كرده و به قول شما اين «مسائل حاشيهاي» اما ويرانگر و ضدّ توسعه را دامن زده و ميزند! جناب سفير؛ جواب پرسش آخر مصاحبهتان را نيز به روال معمول ديگر جوابها در قالب كوتاه امّا با استدلال خّاص خويش بيان نمودهايد و آن اينكه در جواب اين پرسش كوتاه خبرنگار كه: «بنابراين برداشت بنده اين است كه در صورت شكايت ايران، عراق اين غرامت را پرداخت ميكند» به جاي «بله» و يا «خير» كه ميتوانست جواب شفاف و منطقي پرسشگر باشد. خود را به زحمت انداخته!! و چون ديگر جوابهاي اين مصاحبه؛ باز هم به وادي اخلاق كشيده شدهايد و شاهد مثال آوردهايد كه بله: «برداشت ما همين است كه برادر از برادر شكايت نميكند»! چقدر خوب بود از شما به عنوان «مدّرِس اخلاق» در برنامههاي صدا و سيما به ويژه در برنامه «خانواده ايراني» دعوت به عمل ميآمد! كيميايي كه در اين روزگارِ وانفسا، جامعه انساني سخت بدان نيازمند است، چراكه به قولِ استادِ سخن سعدي شيرازي: «قومي كه گشت فاقدِ اخلاق مُردني است». عاليجناب؛ برادريتان را ارج گذاشته و براي اخلاق و متخلّقان واقعي بدين صفت احترام فراوان قائليم. خوب ميدانيد واژه «برادري» بار ارزشي و معنايي والا و كاربرد عاطفي و اخلاقي فراواني دارد. و از طرفي حرفه رسميتان، هم «سياست» است. آنچه ميخواهم به محضرتان عرضه دارم، اينكه ضمن حرمتِ به جايگاه اخلاق، برادري و... و پذيرش اين واقعيت كه نياز جامعه انساني بيش از هر زماني امروزه به وجود اين «كيمياي زمانه» يعني «اخلاق» احساس ميشود. اما نميتوان از ديگر قواعد حاكم بر زندگي هم چون: اصول حاكم بر روابط ملتها و دولتها كه امروزه در عرصه امنيت جهان، خواسته يا ناخواسته ايفاي نقش نموده و در قالب «قانون» تجّلي مينمايند، چشمپوشي كرد، همان قانوني كه به زندگي نظم و نسق ميبخشد و اگرچه، نه در همه جا، امّا تا حدّي آسايش و آرامش را به شهروندان جامعه جهاني ارزاني داشته كه همين هم غنيمت است! ادامه دارد...